کودک دردمند

کودک دردمند

از خانواده‌های متخاصم و متشنج چه بر می آید؟ فرزندی عمیقاً تنها، تنهای تنها، دردمندی مجروح که رابطه برای او همچون زندانی تنگ، تداعی گر ِ خانه ای است که هرگز خانه نبود… قربانگاه ِ احساس بود و قتلگاه ِ پیوند… آیا صدای دردمند کودکان زجرکشیده را از جهنمی که...
ترمیم آسیبهای کودکی

ترمیم آسیبهای کودکی

پاهای کوچکش مسیر سنگلاخ کودکی را جز با خون و جراحت طی نخواهد کرد… ترمیم آسیبهای کودکی وظیفه یک بزرگسال است، در غیر اینصورت تا آخر عمر با پاهای زخمی نه می توان به درستی راه رفت و نه می توان نسلی را پروراند که به خود آسیب...
من را رها کردی، پس من بی ارزشم…

من را رها کردی، پس من بی ارزشم…

این صدای بی صدای بسیاری از کودکان است، که با نفرت از خود، زندگی‌شان را در بزرگسالی تباه می کنند. زیستن در خیالاتِ خودتخریبگرانه، چیزی نیست جز امتداد ذهنیت کودکی… تا پایان عمر ، بلوغ را تجربه‌ نمی کنیم اگر آن ذهنیت را تکامل...
معبد خود را بیابیم

معبد خود را بیابیم

در این روزها خلوت را تجربه کنیم، «سکوت» گوهر گرانبها و نایابی است، در این سکوت «حقیقت» سخن می گوید… «من» اما طغیانگر است، خود را به در و دیوار می کوبد تا آرامشش را با وابستگی به این و آن بدست آورد نه با تکیه بر حقیقت و تسلیم بر عظمتِ هستی، چراکه خود را از هستی...
زندگی پشت میله های خودتخریبی جاریست

زندگی پشت میله های خودتخریبی جاریست

انسان ِ از خویشتن دور، زندگی نمی کند، زجری گسترش یافته را همچو دودی مسموم نفس می کشد، او تاوان ظلمی را که به خود روا داشته می پردازد، تاوان بی انصافی عمیقی که بر خویشتن حاکم ساخته، زندگی پشت میله های خودتخریبی جاریست، پشت زندانی که منافع کودکانه اش جرأت تخریبِ آنرا به...