مقالات و نوشته ها

تبیین اختلال های شخصیت بر اساس خودآگاهی هیجانی، نقش میانجی مکانیسم های دفاعی

هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی مکانیسم های دفاعی در رابطه بین اختلال های شخصیت و خودآگاهی هیجانی بود. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعۀآماری شامل مراجعین دچار اختلال شخصیت به دفترخدمات روان درمانی و مشاوره نویسنده اول مقاله در تهران در سال 1398 و ابتدای سال 1399 بودند، که از آن میان 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های چندمحوری میلیون 3 (1994)
خودآگاهی هیجانی گرنت و همکاران ( 2002) و سبکهای دفاعی اندروز و
همکاران (1993) پاسخ دادند.

پیش بینی نمرات اختلال های شخصیت از طریق خودآگاهی هیجانی و شفقت به خود

کمبود خودآگاهی هیجانی در مبتلایان به اختلال های شخصیت باعث میشود به ندرت اقدام به درمان نمایند و به علل ثانوی برآمده از اختلال های شخصیت توجه کنند. از طرف دیگر کمبود شفقت به خود در این مبتلایان، موجب شکل گیری پژوهش حاضر با هدف بررسی توأمان این دو عامل در پیش بینی نمرات اختلال های شخصیت شد. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعٔه آماری را مبتلایان به اختلال شخصیت در تهران تشکیل دادند که در سال 1۳۹۸ و ابتدای سال 1۳۹۹ به یکی از مراکز خدمات روانشناختی مراجعه کردند. از میان آنها نمونهای ۲۰۰نفره به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامٔه چندمحوری بالینی میلون- ویرایش سوم (میلون، 1۹۹۴) مقیاس خودتأملی و بینش (گرنت و همکاران، ۲۰۰۲) و مقیاس شفقت به خود (نِف، ۲۰۰۳ ) بود. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه به وسیلٔه نرم افزار SPSS نسخٔه ۲۴ با سطح معناداری ۰٫۰۵ استفاده شد.

گفتاری در پدیدارشناسی روان و بدن

از دیرباز در مباحث فلسفی و علمی گفتگوهاي فراوانی در مورد رابطه
بین ذهن و ضمیر انسان و به عبارتی«روان» با بدن وجود داشته و
همچنان نیز این مباحثات در قالب هایی جدید در حوزه فلسفه و علم
مطرح هستند. این رابطه آنچنان تنگاتنگ و گاه غیر قابل تفکیک است که
بسیاري به اینهمانی بین این دو سطح از واقعیت قانع شده و یا یکی را به
دیگري فروکاستهاند چنانکه در انواع کاهش گرایی شاهد هستیم. مقاله
حاضر اشاره اي است مختصر بر این موضوع و طرح و بررسی موضوع از
منظر فلسفی و روانشناختی با تأکید بر ناکارآمدي و ضعف منطقی و
روشی کاهش گرایی و همچنین اهمیت و کارآمدي نگاه پدیدارشناسانه
در این رابطه.

کودک دردمند

کودک دردمند

از خانواده‌های متخاصم و متشنج چه بر می آید؟ فرزندی عمیقاً تنها، تنهای تنها، دردمندی مجروح که رابطه برای او همچون زندانی تنگ، تداعی گر ِ خانه ای است که هرگز خانه نبود... قربانگاه ِ احساس بود و قتلگاه ِ پیوند... آیا صدای دردمند کودکان زجرکشیده را از جهنمی که برایشان...

ترمیم آسیبهای کودکی

ترمیم آسیبهای کودکی

پاهای کوچکش مسیر سنگلاخ کودکی را جز با خون و جراحت طی نخواهد کرد... ترمیم آسیبهای کودکی وظیفه یک بزرگسال است، در غیر اینصورت تا آخر عمر با پاهای زخمی نه می توان به درستی راه رفت و نه می توان نسلی را پروراند که به خود آسیب...

من را رها کردی، پس من بی ارزشم…

من را رها کردی، پس من بی ارزشم…

این صدای بی صدای بسیاری از کودکان است، که با نفرت از خود، زندگی‌شان را در بزرگسالی تباه می کنند. زیستن در خیالاتِ خودتخریبگرانه، چیزی نیست جز امتداد ذهنیت کودکی... تا پایان عمر ، بلوغ را تجربه‌ نمی کنیم اگر آن ذهنیت را تکامل...

معبد خود را بیابیم

معبد خود را بیابیم

در این روزها خلوت را تجربه کنیم، «سکوت» گوهر گرانبها و نایابی است، در این سکوت «حقیقت» سخن می گوید... «من» اما طغیانگر است، خود را به در و دیوار می کوبد تا آرامشش را با وابستگی به این و آن بدست آورد نه با تکیه بر حقیقت و تسلیم بر عظمتِ هستی، چراکه خود را از هستی جدا...

زندگی پشت میله های خودتخریبی جاریست

زندگی پشت میله های خودتخریبی جاریست

انسان ِ از خویشتن دور، زندگی نمی کند، زجری گسترش یافته را همچو دودی مسموم نفس می کشد، او تاوان ظلمی را که به خود روا داشته می پردازد، تاوان بی انصافی عمیقی که بر خویشتن حاکم ساخته، زندگی پشت میله های خودتخریبی جاریست، پشت زندانی که منافع کودکانه اش جرأت تخریبِ آنرا به...

خود و هستی

خود و هستی

دوگانگی انسان و هستی… وهمی اضطراب انگیز … حس جدا افتادگی و عذاب تنهایی… و وحشتی از عمق جان

مَنیّتِ «من» به قیمت این دوگانگی ارضا می شود، او در یگانگی با هستی باید سرِ تسلیم فرود آورَد به اصل ِ خویش، چیزی که برایش سخت ناپذیرفتنی است. انسانِ متوهّم دشمن خویشتن است و حقیقت را در پای غرورش قربانی می کند، او همدلی ندارد، نه با خود، نه با دیگران و نه با هستی… هرچه میزان خودشیفتگی بیشتر، شکاف با اصلِ خود بیشتر و گسترهٔ وهم، وسیعتر

اما روزی که از چشمهٔ بلوغ چشید و از سود خودشیفتگی گذشت، می تواند عمیقاً دریابد که با هستی یگانه بوده است، پیوند خود با گیاه و دشت و صحرا، و دیگر انسان ها را بازیابد و رنج ها را فرو بریزد… حل و فصل آسیب های کودکی، اساسی ترین بستری است که در آن بتوان با هستی ِ خویشتن مواجه شد و از سودهای موهوم گذشت

حقیقت

حقیقت

حقیقت با گوش ِ دل شنیده می شود، در سکوت درخت و وزش باد در پهنای علفزار، در مهر مادری و دستان پدر ، و در خود، خودی که در تکاپوی پیراستن خویشتن است، خودی بی ریا و بی نقاب که قدرت راستین انسان را به ظهور می رساند، انسانی طبیعی، انسانی حقیقی، بکر و پاک از هرآنچه او را به بند حقارت و بردگی کشانده است

زیستن از دست می‌رود در سودای امنیتِ موهوم

زیستن از دست می‌رود در سودای امنیتِ موهوم

انسانِ ناراضی از خود همواره توهمی می سازد از آینده ای که در آن به وضعیتی ایده‌آل رسیده و امنیت ابدی نصیبش شده! پس زندگیِ اکنون را از دست می دهد، به آن وضعیت می رسد و بازهم ناراضی در سودای وضعیتی برتر است، حالش خوش نمی شود، اضطراب فرو نمی نشیند و همچنان رنج می کشد، و بار دیگر و بارهای دیگر توهم افکنی را از سر می گیرد

او نمی داند که از خود فراری است و امنیت را در بیرون از خویشتن جستجو می کند، عنکبوت وار تارِ توهم می تند و خود را در آن میانه چنان اسیر می یابد که گاه گویی نه راهِ پیش برایش مانده و نه راهِ پس! مگر به خود آید

خودآگاهی

خودآگاهی

خودآگاهی از تصفیه مستمرِ درون ایجاد می گردد، فرآیندی تدریجی که همچون فتح قله های مِه گرفته و صعب‌العبور با دردهایی گاه به شدت جانکاه، صورت می پذیرد… چراکه خودآگاهی صرفاً یک شناختِ عقلانی از خویشتن نیست، بلکه نوری درونی است که تنها پس از مجاهدتی ستُرگ با دروغهای درونی، در مسیر دور ریختنِ هرآنچه غیر حقیقی است طلوع می کند.

مرگ

مرگ

ناگاه سر می رسد “مُردن”… برگ می افتد و شِکوه اش درخت را تاثیری نخواهد گذاشت … ناگاه پایان آغاز می گردد و مرگ، تمام قد، گردن بر می افرازد… شُکوهش خیره کننده و نگاهش سرد است… تو که با وجدانت به صلح رسیدی، شُکوهت مرگ را به احترامی عظیم وادار خواهد کرد

جهت درخواست وقت برای جلسات درمان لطفا پیام بگذارید: