انسان ِ از خویشتن دور، زندگی نمی کند، زجری گسترش یافته را همچو دودی مسموم نفس می کشد، او تاوان ظلمی را که به خود روا داشته می پردازد، تاوان بی انصافی عمیقی که بر خویشتن حاکم ساخته، زندگی پشت میله های خودتخریبی جاریست، پشت زندانی که منافع کودکانه اش جرأت تخریبِ آنرا به او نمی دهد.