از خانواده‌های متخاصم و متشنج چه بر می آید؟ فرزندی عمیقاً تنها، تنهای تنها، دردمندی مجروح که رابطه برای او همچون زندانی تنگ، تداعی گر ِ خانه ای است که هرگز خانه نبود… قربانگاه ِ احساس بود و قتلگاه ِ پیوند… آیا صدای دردمند کودکان زجرکشیده را از جهنمی که برایشان ساخته شده می شنوید؟
.
کودک آسیب دیده در بزرگسالی باید بتواند خود صدای خویشتن را بشنود، و خود همدم و همدل، خویشتن را در آغوش کشیده، به خود بگوید که تو بی گناه بودی… و زخمهایش را یک به یک مرهم بگذارد…
.
تا نقطه پایانی بگذارد بر خودتخریبی نسل‌های گذشته اش که زیستن را با زجر درآمیختند، بدون آنکه بدانند می توان  خوشبخت بود، می توان زندگی کرد و خانه را ویرانه نساخت